لطفا شما بیایید
واسطهی من وُ این چند واژهی مشکل شوید،
من میگویم به احتمالِ قوی باید به خوابِ
کتاب و خانه و سکوت برگردید،
اما برنمیگردند، میگویند اِلا و بلا ما از دهانِ
ستاره وُ از خوابِ آسمان باریدهایم،
و تو شاعری و تو باید ما را به یک ترانهی ساده
دعوت کنی، ورنه آبرویت را آینه میکنیم
آینه را میشکنیم، و شکستن هم یکی از همین
همراهانِ خاموشِ ماست!
ما زاده میشویم مبهم و پوشیده به خواب
میآییم ،بعد هم میرویم گوشهی کتابی کهنه کنارِ
کلماتی که تو ندیدهای، نخواندهای، نمیدانی!
میگویم من از میان شما از بعضی حروفِ بیحوصله میترسم،
میترسم از شما به یک جملهی ناجور،
به یک جملهی مبهم و پُر سوال برسم!
بَد است دارم راه درستِ خودم را میروم،
کاری به کار کسی ندارم، برای خودم گاه لِکلِکِ حرفی،
هوای خوشی، خوابِ تبسمی .!؟
دیگر از منِ بیچراغ چه میخواهید؟
از منِ خسته چه صحبتی کدام کلمه کو ترانهای؟!
لطفا شما واسطهی من و این چند واژهی مشکل شوید!
قول میدهم گاهی به احتیاط اگر شد از عشقِ به یک ترانه،
به یک صدا به یک صحبتِ ساده قناعت کنم.
به خدا من از بعضی حروفِ بیحوصله میترسم!
از سید علی صالحی
پانوشت:
دلم برای نوشتن تنگه
کاش بازم بنویسم
دوست دارم نوشته های خودمو اینجا بزارم.
هوای حوصله ابری ست ری را.
درباره این سایت