گاهی عجیب نمیدونم چی باید بگم و چی کار کنم
از وقتی خبر شنیدم قاطی کردم و این جور وقتا
نای حرف زدن ندارم ،دوست دارم بمیرم
یا بخوابم تا همه چیز تموم بشه و بگذره
چرا همیشه سنگ برای پای لنگه .
خدا داره چیکار میکه .اصلا کجاست .کجا
دلم خیلی گرفته .
تازه کوچولو خوب شده بود .تازه بعد شیمی درمانی
داشت موهاش در میومد .تازه همه خوشحال بودن
تازه داشت جون می گرفت .
مورچه کوچولو هم رفت
بنده خدا پدر و مادرش بعد کلی دوا و درمون
صاحب این کوچولو شدن
اون روز زنگ زده مورچه خونه ای بیام خونتون
انقدر خوشحال بودم که حالش خوب شده
یهو دیروز .هنوز تو شوکم .
خدایا
درباره این سایت