محل تبلیغات شما


یک پنجره بود ،رو به درختی که باد آرامش را

 از برگ هایش ربوده بود.

یک پنجره بود ، رو به آسمانی که آبی تر از 

همیشه بودو ابرهایی سفیدتر از پنبه.


یک پنجره بود ،روبه خیابانی که هرزگاهی

 عبور ماشینی سکوت خیابان را به بازی

 عبور فرا می خواند.

یک پنجره بود ، روبه ساختمانی که مدت هاست

 پای رفتن ندارو و ساکنینی  دارد ساکت تر از 

موریان، هراز گاهی تنها صدای باز و بسته شدن

 دری ،سکوت مرگ بار ساختمان را می شکند .

یک پنجره بود، روبه پرندگانی که آزاد می خواندند

 موسیقی زندگیشان را .

یک پنجره بود.یه همدم .برای زنی که در سکوت، 

از لابه لای کر کره های توری پرده ،نظاره می کرد هر 

انچه که بیرون از خودش جریان داشت را.

# کاکتوس

 ۹۸/۱/۲۱


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها